معنی گوشمالی یاغیان

حل جدول

گوشمالی یاغیان

سرکوب


گوشمالی

تنبیه، ادب کردن

کنایه از ادب کردن


سرکوب یاغیان

گوشمال


گوشمالی دادن

ادب کردن

تعزیر

تنبیه کردن


سرکوب یاغیان و متجاسران

گوشمالی، مغلوب کردن، منکوب

لغت نامه دهخدا

گوشمالی

گوشمالی. (حامص مرکب) سیاست. تنبیه. مجازات:
از حلقه ٔ او به گوشمالی
گوش ادبم مباد خالی.
نظامی.
رجوع به گوشمال شود.
- گوشمالی دادن، گوشمال دادن.
رجوع به گوشمال دادن شود.
|| در اصطلاح موسیقی کوک کردن و به ارتعاش درآوردن سیم یا زه ذوات الاوتار یا سازهای زهی:
مالشی بایست ما را زان که بربط را همی
گوشمالی شرط باشد تا درآید در نوا.
سنایی.

فرهنگ معین

گوشمالی

(حامص.) تنبیه.

مترادف و متضاد زبان فارسی

گوشمالی

تادیب، تنبیه، سیاست، مجازات

فارسی به عربی

گوشمالی

توبیخ، عقاب

فرهنگ فارسی هوشیار

گوشمالی

سیاست، تنبیه، مجازات


گوشمالی دادن

(مصدر) سیاست کردن ادب کردن تنبیه کردن گوشمالی دادن: و هر که ظلم کردی بر رعیت گوشمال دادی، بلرزه و ارتعاش در آوردن سیمهای ساز های زهی و کوک کردن آنها.

فارسی به آلمانی

گوشمالی

Strafe [noun]

معادل ابجد

گوشمالی یاغیان

1479

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری